♥ سلام به وبلاگم خوش اومدین ♥
♥ سلام به وبلاگم خوش اومدین ♥
کدوم دختریه که حرف گوش نده
وقتی مردش مرد باشه 💙
+ چه صنمی باهام داری؟
- حال من بی تو، خراب است، خراب است، خراب
پسرى که عاشقه خیلى دوست داشتنیه 💙
حرف زدن با بعضيا انقد خوبه كه كاش هميشه ايز تايپينگ بودن
من نمیگم قهر نکن قهر کن
ولی حرف بزن...
شما حق ندارید از طرف مقابلتون انتظار داشته باشید که گذشته نداشته باشه !!
اما این حق رو دارید که وقتی با شماست گذشته رو تموم کرده باشه ...
+دلم یه جای دور میخواد
_ مثلا کجا؟
+بغلش
ادعای بی تفاوتی سخت است
آن هم نسبت به کسی که
زيباترين حس دنيا را با او تجربه کردی
رویاهای من مثل نقاشیه بچه پنج سالس که
هیشکی نمیتونه مفهوم اصلیش و درک کنه!
بعد از سـکوت
موسیقی
بهترین وسیله
برای بیان
ناگفته هاست ...
شالت تمام شد .
بافتم ...
نمیدانم چند گره دارد
اما ...
هر بار که باد بوزد
چندین هزار بوسه
دور گردنت خواهد پیچید ...
باشد دیگر دوستت ندارم...
دیگر دلم هم برایت تنگ نمیشود...
احساسم را هم فریاد نمیزنم...
نگرانت هم نمیشوم....
به خاطرت جلوی هیچ کس هم نمی ایستم....
به خدا قسم در دلم هم دیگر دوستت دارم نمیگویم....
دردهایم را هم نمیگویم که خسته شوی...
فقط...بیا دوست های معمولی باشیم...
گاهی حرف بزنیم...
گاهی حالت را بپرسم...
گاهی بی دلیل صدایت کنم...
به خدا من به همه اینها راضیم...
تو باش...فقط باش...
سرد باش...اما باش...
لعنتی...
سردت هم به دلم مینشیند...
هیچگاه تو را......
انگونه دوست نخواهم داشت....
که زندانیم باشی ....!
زندانبانی.....
شغل مورد علاقه ام نیست ....
تو میتوانی پرنده باشی......
اما......
اینکه بخواهی تا چه حد ......
در آسمان من .....
اوج بگیری.....
در خود توست....
میزان اوج گرفتن و پروازت.....
بستگی داره به ...
"آرزویت ""باورت" "خواستت" "صداقتت"
و....
"عشقت"
هر میزان که.....
از چشمه عشق....
سیرابتر بنوشی....
بیشتر اوج خواهی گرفت....!
من....
تو را...
آرزو نخواهم کرد...
آنکه با دل می آید...
با دل می ماند....
و این....
می ارزد به تمام زندگی
جـان دلـم های مـن
دق کردنـد
گوشـه ی زبـانم!
پس کی
با نـام کوچکم
صــدایم میکنی؟!؟
وقتی که طوفان در حال شدت گرفتن بود،
کاپیتان فهمید که کشتی در حال غرق شدن است.
کاپیتان فریاد زد :
« کسی توی این کشتی میدونه چجوری دعا بخونه !؟ »
یک نفر جلو آمد و گفت : بله کاپیتان من بلدم
کاپیتان گفت : « خیلی خوبه تو دعا بخون، بقیه هم جلیقه های نجات را میپوشند.»
یک جلیقه کـم داریم ...!
وقتی حوا سیب ممنوعه رو چید ،
"گناه" به وجود نیومد ؛
اون روز یه قدرت باشکوه متولد شد
که بهش میگن : "نافرمانی" !
سه نوع دختر و باید بی بروبرگرد رفت خواستگاریش
1.دختر گیمر
2.دختر ماشین باز
3.دختر فوتبالی
آیا این شب است
که باعث می شود من به تو فکر کنم ؟
یا من هستم
که برای فکر کردن به تو
انتظار شب را می کشم ؟
وقتی کسی تصمیم می گیره بره
حتی اگه نره هم
دیگه پیش تو نیست
عاشق کسی شو که با دیوونهبازیهات کیف کنه،
نه اون نادونی که مجبورت میکنه معمولی و روزمره بمونی!
باورکن
پاییز که می آید
همین پیرمردهای تنها
روی نیمکتهای پارک هم
به اولین عشقشان فکر می کنند
به دختری با موهای طلایی
یا گیسوان سیاه
روسری خالدار
یا شاید شالی پشمی
به حرفهایی که باید می گفتند
و نامه هایی
که هیچ گاه به مقصد نمی رسد!
وقــــتي کسی تو را می رنجاند ناراحت نشو !
چون این قانون طبیعت است!
درختی که شیرین ترین میوه ها رادارد
بیشترین سنگ ها را می خورد
معلوم نیست چه مرگمان شده...!
که نه عین ادم عاشق میشویم و نه عین ادم بیخیال...!
دلمان، بعضی وقتها، برای یک نفر، یک ذره میشودولی گاهی ، اگر همان یک نفر ، را یک هفته هم نبینیم ،چیزی نمیشود.
بعضی وقتها ، لبخند یک نفر ، یک دنیا ، انرژی بهمان میدهدو گاهی ، از ته دل خندیدن های ان یک نفر ، حوصله مان را سرمیبرد.
انقدر ذره ذره عاشقی کرده ایم و هر ادم جدیدی را به حریم خودمان راه داده ایم
که بلد نیستیم عاشق ثابت باشیم.
بلد نیستیم همیشه دلتنگ و نگران یک نفر باشیم.
خودمان را تمام ایام سالو تمام نقاط دنیا ، کنار همان یک نفر، تصور کنیم.
همیشه حرف های قشنگی برای زدن داشته باشیم.
ما انقدرعشق های ریز ریز داشته ایم که کلان عاشقی کردن را یادمان رفته .....!
و حالا هرچقدر زور میزنیم نمیشود .
نمیشود که عشقمان !همانی باشد که میخواهیم.
نمیشود که این یکی را با بقیه مقایسه نکرد
نمیشود چرا فقط تمام ذهنت با یک نفر باشد؟
یه_متن_عالیییییی
چه كسي گفته است كه تمام زنها بعداز شكستشان در يك شب عوض ميشوندو تب ميكنندو مي افتندگوشه ی خانه وتا يك ماه ازشدت گريه چشم هايشان ورم دارد؟! وبعدش هم انتقام بي وفايي كس ديگر را ازموهاي نازنينشان ميگيرندو آنهارا ميريزند دور!
و مدام ناخن هايشان را از ته ميجوند وبعدترش هم مي افتندبه جان خودشان وهي خودخوري ميكنندوازعالم وآدم مي بُرند!
نه عزيزمن نه جان من هميشه هم ازاين خبرهانيست..!
من زن هايي راميشناسم كه بعدازشكستشان دلبرترشده اند.
دوستان بيشتري پيدا كرده اند!
جاي غرق شدن در٤خانه هاي پيراهني مردانه دربوتيك هاي زنانه وقت ميگذرانند.
حواسشان هست كه گوشه ي ناخنشان نپرد!
جاي اس ام اس بازي هاي نصفه شبانه بالاك هاي رنگي رنگيشان سرگرم ميشوند!
حواسشان به بلندي موهايشان هست ورنگ موهايشان باهرفصل عوض ميشود.
خيلي هم كه دلشان بگيردجاي اينكه بروند وخاطراتشان را توي خيابان هاي قدم زده مروركنند جلوي آينه مي رقصند!
زن هايي كه غرورشان رالابه لاي تق تق كفش هاي پاشنه بلندشان وعطرهاي فرانسويشان حفظ ميكنند و ساعت وثانيه ی آمدن ورفتن هيچ آدمي ديگر مثل موريانه قلب وذهنشان رانمي خورد!
زن هايي كه ياد گرفته اند دور از دسترس باشند.
آري عزيز من...
زن هاي شكست خورده
مي توانند در عرض يك شب عوض شوند!
ميتوانندناگهان دلبرترين زن ها شوند.
مي توانند آرزوي يك شهر باشند.
تا شايد
روزي
آرزويِ آرزويِ سابقشان شوند!
بدترین اتفاق در پاییز آن است، که کسی برود؛
رفتن های پاییز با رفتن های دیگر فرق می کند،
رفتن های پاییز در سکوت انجام می شوند،
رفتن های پاییز شوخی سرشان نمی شود،
و زندگی این را به ما خوب یاد داده بود.
آدم هایی که در پاییز می روند، هرگز بر نمی گردند، حتی اگر برگردند، دیگر آن آدم سابق نیستند،
و این خاصیت پاییز است که همه چیز را تغییر می دهد؛
خیابان ها را، کوچه ها را، پنجره ها را، خاطره ها را، درخت ها را
و بیشتر از همه، آدم ها را ...
برقص،
شاد باش،
محبت کن،
زندگی همین امروز است
زندگی را سخت نگیر...
جایى که بودن و نبودنت هیچ فرقى ندارد
نبودنت را انتخاب کن
اینگونه، به بودنت احترام گذاشته اى ...
واعظـــی پرسیــــد از فــرزنــد خویـــــش
هیــــــچ می دانی مسلمـانی به چیست؟
صـــــدق و بی آزاری و خدمــتِ به خلـــق
هـــم عبـــــادت، هـم کلیــــد زندگی ست
گفـــــت: زیـن معیــــــار انـــــدر شهــــر مـا
یک مسلمـان هست، آن هم ارمنی ست!
من که خوبم !
اما
بستگی داره
تو چطوری حالمو بپرسی ...
آدم وقتی چیزی رو فهمیده،
دیگه نمیتونه ندونه.
میدونی چیه؟
آدم میتونه نخواد،میتونه نره،می تونه بمیره،میتونه سکوت کنه،میتونه بخوابه،میتونه خودش رو حبس کنه!
اما نمیتونه وقتی که چیزی رو فهمیده، دیگه نفهمه..
اگر می تونستیم چیزهایی رو که می دونیم و فراموش کنیم،تحمل زندگی راحت تر بود...
بعضی وقتام خوب میدونی راهی که میری مطلقا اشتباست !
اما نمیدونم چه مرضیِ که باز دوس داری تا تهشو بری ..
اصلاً بعضی از ما آدمها تمايل به خودآزاری داريم!!
خوشمان می آيد خودمان را زجر بدهيم!!
می رويم آنجاها كه نبايد!!
می بينيم عكسهايی را كه نبايد!!
گوش می كنيم به آهنگهايی كه نبايد!!
تمامِ فولدرهايی كه سالها مخفی بودند را باز می كنيم و ساعتها در آن غرق می شويم...
كافه ای را می رويم كه در آنجا يكبار از دنيا رفتيم!!
صفحه ای را روزی صدبار رِفرِش میكنيم كه از حالش باخبر شويم...!!
می دانيد...!!
مقصر خودمانيم!!
و از همه انتظار داريم كه ما را درک كنند...
من هنوز ندیدم،
کسی رفتن بلد باشد
و بماند!!..
شـایــد روزی بـفهمـد ،
بـه خــاطـرش ..
از چه هــا گــذشتــم !
امّــا ؛
حــال کـه نـمی دانـــد ..
تنــها بـه دیگــران میگــویـد : او ، یــک "عشق" بـــود !!!
تقدیم به او که حتی نمی داند برایش پست می گذارم:
سهم“من” از “تـــــــــــو”
عشق نیستــــــــــــــ ، ذوق نیستـــــــــــــــــــــــــــــ ، اشتیاق نیستــــــ
همان دلتنگی بی پایانیست
که روزهــــــــــــــا دیوانــــــــه ام می کند و شبها حیرانم!
یه روزی همه ی زخمهای زندگی خوب میشه....
اما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشه... نه که چون حرفه تلخه، نه ؛چون کسی بهت میگه که انتظارشو نداشتی...
رفتار بعضی از آدما هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه شاید اون رفتار از نظر خیلیا،بد نباشه اما فقط خودتویی که میفهمی چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی...
بعضی وقتا باید سکوت کنی و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی
اما هیچوقتم یادت نمیره که چی بهت گذشت تا " گذشت "
❥بـــــــــه❥
❥انـدازه❥
❥بغــــض❥
❥قنــاری❥
❥دوستت❥
❥دارمــــ❥
❥فکر نکن❥
❥کم است❥
❥چـــــون❥
❥قنــــاری❥
❥بغـــــض❥
❥کنـــــــد❥
❥مـیمـیرد❥...
کاش من و تو
دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم
تنگ در آغوش هم
خوابیده در قفسه های
کتابخانه ای روستایی
گاهی تو را
گاهی مرا
تنها به سبب
تشدید دل تنگی هامان
به امانت می بردند …
همه چیز خوب بود
صبح هایمان با هم به خیر میشد
شب ها هم به خوش ؛
همه چیز خوب پیش میرفت
تا اینکه فهمیدیم
بدون هم زنده میمانیم
و این فهمیدن شد
بدترین کابوس عاشقانههایمان ...
هم خواب رقیــــــــــبانــــــــــے و مـــــڹ تآب نــــــــــدارم...بـــــے تابم وازغصــــــــــه ۍ ایـــــڹ خــــــــــوآب نــــــــــدارم...
دِݪتـــــنگمُو با هـــــیݘ کَســـــم میـــــݪ سخــــــــــڹ نیسٺ...کَز در هـــــمـــــہ آفـــــاق بـــــہ دلتنـــــگـــــے مـــــڹ نیسٺ...
بسیــــــــــار سِتَمکارو بســـــے عـــــہد شِکڹ
هســـــٺ..امـــــآ بـــــہ ستَمکاریـــــہ آڹ عـــــہد شِکَڹ نیســـٺ..
پیـــــش تـــــو بَســـــۍ از هــــــــــمہ کَس خـــــآرتَرَم مــــــــــڹ..زآڹ روۍ ڪَز جمـــــݪہ گرفـــــتآرتَرَم مــــــــــڹ..
روزۍ ڪـــــہ نمــــــــــآند دگَرۍ بر سَــــــــــر کویَــــــــــٺ...دانــــــــــے ڪہ ز اَغـــــیار وفـــــآدارتَرَم مــــــــــڹ...
بــــــــــر بـــــے ڪَسی مَـــــڹ نِـــــگَرو چـــــآره ۍ مَـــــڹ ڪُـــــڹ.. زآڹ ڪَز هـــــمہ بـــــے کَس و بـــــے یـــــآرتَرَم مــــــــــڹ...
روزا میگذرند و. . .
من هروز . . .
دنیا رو بیشتر میشناسم . . .
عاقلتر میشم. . .
کمتر رویا میبافم. . .
دیرتر ادم ها رو باور میکنم. . .
بیشتر احساساتم رو نادیده میگیرم. . .
روزها میگذرند. . .
من هم هروز بیشتر از دیروز. . .
از سادگی هایم فاصله میگیرم. . .
رفتم که بفهمي قفست هم عددي نيست
پرواز نکردن، سببش نابلدي نيست
من ساحل دلمرده ، تو درياي خروشان
درچشم تو اين فاصله ها چيز بدي نيست
هرشب به تو تابيدمو احساس نکردي
افسوس که درياي دلت ،جزرومدي نيست
سيلي خور امواج،ولي ترس نبودت
ميگفت که طوفان صدايش ابدي نيست
هرچند که بيزارم از اين عشق و تصاحب
اين نفرت از آن سيلي آخر که زدي نيست.
رفتم که بفهمي اگر اين ترس نباشد
دل کندن و دل سنگ شدن کار بدي نيست
میگویند روز محشر ،
با هر کس که دوستش داشته باشی
محشور میشوی
یعنی من با تو..!
چه محشری میشود محشر من ،
چقدر برای تمام شدن دنیا
بی تابم...
چه تلخ است... "علاقه"ای که, "عادت" شود...
"عادتی" که, "باور" شود...
"باوری" که, "خاطره" شود...
و, "خاطره"ای, که, "نابود" شود...
و این, "تنها", "واقعیت"
زندگیست...
جمعه ها
بيشتر از هر روز ديگر
نگرانت ميشوم.
ميترسم، دلت بگيرد
و كسي را نداشته باشی
تا غصه هايت را بجان بخرد.
ميترسم دلت بگيرد
و غم هايت تازه شود.
جمعه ها بيشتر از هر روز ديگر
نگرانت ميشوم...
سکوت
توی گوشی تلفن
سنگینترین سکوتهاست
نه از دستها
کاری ساخته است
نه از چشمها …
تعداد صفحات : 2